برای نخستین بار / خودِ شاعرِ «بیزارم از دین شما، نفرین به آئین شما» بخش‌های منتشر نشده این شعر را با صدای خودش میخواند

خواندن
1 دقیقه
-یکشنبه 1403/07/15 - 17:34
کد خبر6152
Video file

اگرچه بسته دست‌هامان، خمیده قامت رسامان
اگرچه در سکوت غربت، شکسته گوشه‌ی صدامان

اگرچه کس نکرده رحمی، به مرده‌ها و زنده‌هامان
قسم به خون ارغوان‌ها و گر به لب رسیده جان‌ها

بمان در انتظار روزی، که زخم وا کند زبان‌ها
بمان که تیر سینه‌سوزی، نشسته در دل کمان‌ها

که آه می‌کشد زبانه، که گُر گرفته استخوان‌ها
بمان که دامنت بگیرد، تقاص خون این جوانها

بدا به تو یزید مست قدرت
بدا به این مقام و رسم و عنوان

قسم به مادران دل شکسته
قسم به آه سرد نا امیدان

بدا به منبری که نردبان شد
از استخوان سینه شهیدان

بدا به سلطه‌ای که عالمانش
گشوده دست و بسته چشم وجدان

ای کوفیان بی‌وفا، امروز ماییم و شما
بیزارم از دین شما، نفرین به آئین شما

از پینه پیشانی و دلهای سنگین شما
ای شهر بی آئین شده، ای مردم نفرین شده
ای عالمی بی دین شده، از عهد ننگین شما

ویدیوی کامل گفتگو با شهاب‌الدین موسوی،  شاعر اشعار آیینی یزد همینک در کانال رامبل عبدی مدیا: 

https://rumble.com/c/c-6797570

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند